داش به معنی سنگ است . اما وقتی به آخر اسم اضافه می شود کلمه جدیدی را می سازند که معنای متفاوتی می دهد ، این پسوند اغلب نشانه شراکت یا ارتباط میان دو چیز (که اسم بیانگر آن است) می باشد. و شاید بخاطر این است که این ارتباط مثل سنگ محکم و استوار بماند
به چند مثال توجه کنید :
یولداش (yoldaş) به معنی همراه ویا دوست
قارداش (qardaş) به معنی هم شکم ویا برادر
قارینداش (qarındaş) به معنی هم شکم و یا برادر
سویداش (soydaş) به معنی همریشه و یا هم نژاد
امک داش (əməkdaş) به معنی هم کار
آرخاداش (arxadaş) به معنی هم پشت ویا دوست
آیاقداش (ayaqdaş) به معنی هم پا ویا هم راه
پایداش (paydaş) به معنی هم سهم ویا شریک
یانداش (yandaş) به معنی هم سنگر ویا طرفدار
ائلداش (eldaş) به معنی هم وطن
یوردداش (yurddaş) به معنی هم شهری
بویداش (boydaş) به معنی هم خوابه ویا زوج ویا شریک زندگی
یاسداش (yasdaş) به معنی زوجه ویا هم خوابه
یؤنداش (yöndaş) به معنی هم سو ویا هم جهت
آداش (adaş) به معنی هم نام
قاتداش (qatdaş) به معنی هم ردیف ویا هم سطح ویا همطبقه
چاغداش (çağdaş) به معنی هم زمان
سیرداش (sırdaş) به معنی هم راز
دیلداش (dildaş) به معنی هم زبان
یاشداش (yaşdaş) به معنی هم سن
وطن داش...هم وطن
سیلاح داش...هم رزم
وره گینه داملا داملا اومود, گونلرینه مین دادلی موتلولوق دؤلسون, سئودیکلرین هر گون یانیندا اؤلسون, اوزون و گولون هئچ سؤلماسین, قوربان بایرامین قوتلو اولسون....
دلیجه اسن سحر یئلی, ان گونشلی گونلر, ان پارلاق گئجه دیر بایراملار. اوره کلرده بیر اسینتی و باریش پایلاشیمینا ان ایستی "سلاملاردیر" بایراملار. قوربان بایرامینیز قوتلو, هر شئی گؤنلونوزجه اؤلسون؟
کوسکونلرین باریشتیغی, سئونلرین بیر آرایا گلدیگی، رحمت دؤلو گونلرین ان دگرلیلریندن اؤلان قوربان بایرامینیز قوتلو اؤلسون...
اوره گینه داملا داملا اومود, گونلرینه مین دادلی موتلولوق دؤلسون, سئودیکلرین هر گون یانیندا اؤلسون, اوزون و گولون هئچ سؤلماسین, قوربان بایرامین قوتلو اولسون....
گؤزللیک، بیرلیک, برابرلیک دؤلو, داها گؤزل و موتلو بیر قوربان بایرامی دیلیریک. بؤیوکلریمیزین اللرینده و اوشاقلاریمیزین گؤزلریندن اؤپوروک.
خیر قاپیلارینین سؤنونا قدر آچیق, قضا و بلالارین برطرف اؤلدوغو قوربان بایرامینین, یاشادیغینیز توم سؤرونلاری آلیب گؤتورمه سی دیله کیله....
گؤزللیک، بیرلیک, برابرلیک دؤلو, هر زامان بیر اؤنجه کیندن داها گؤزل و موتلو بیر قوربان بایرامی دیلیریک. بؤیوکلریمیزین اللرینده و اوشاقلاریمیزین گؤزلریندن اؤپوروک.
قوربان بایرامینی سئودیکلرینیزله برابر ساغلیق و حضور ایچینده گئچیرمنیزی دیله ریک. بایرام توم اینسانلیقا خیرلی اولسون!..
بیر اووج دوعا, بیر قوجاق سئوگی، ایستی بیر مساج مسافتلری باغلاییر, بیرلشتیریر گؤنوللری, بیر ایستی گولومسه مه، بیر خیردا هدیه داها دا یاخینلاندیری بیزی بیربیریمیزه...
هر ایلک باهاردا گلینجیکلرین ان گؤزل باشلانقیجلاری موژده له مه سی کیمی, بو بایرامین دا سنه و عایله نه موتلولوق و نئشه گتیرمسینی دیلیرم... ایی بایراملار!
قارداشلیقین دؤغدوغو, سئوگی لرین بیرلشتیگی, بلکی دورغون, بلکی یؤرغون, یئنه ده موتلو, یئنه ده اومودلو, یئنه ده سئوگی دؤلو نئچه بایراملار....
توم آراخاداشلارین قوربان بایرامینی ان ایچدن دیلکلریمله قوتلورام, ساغلیق, باشاری و موتلولوقلار دیلیرم. هر شئی گؤنلونوزجه اؤلسون!
ﻛﺪﺍﻡ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﺩ ﻭ ﺳﻤﺒﻠﻴﻚ ﺗﺮﻛﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ! ؟
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﺪ ﺍﻛﺜﺮﻳﺖ ﺗﺮﻛﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ
ﻛﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻲ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺮﮒ
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﺮﻛﻬﺎ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻛﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻴﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺪ !
ﺍﻣﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﺩ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﺳﺎﺧﺖ !؟؟
1- ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻫﻠﻲ
ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ! ﺍﻣﺎ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩﻱ ﺣﺘﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺮ ﺧﻢ ﻓﺮﻭﺩ
ﻧﻤﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ ! ﺷﻤﺎ ﺣﺘﻲ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﺎﺯﻱ ﺷﻴﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ
ﺩﺭ ﺳﻴﺮﻙ ﻫﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﮔﺮﮒ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻜﺎﻧﻲ
ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﻳﯽ ﻛﻨﺪ !
ﺍﮔﺮ ﺍﺩﻋﺎ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﻝ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ
ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﺪ ﺳﮓ ﮔﺮﮔﻲ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﺩﺍﺭﺩ !
2- ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻨﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﻨﺪ ! ﺷﺎﻳﺪ
ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺳﮓ ﺭﺍ ﻣﻈﻬﺮ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﺪ
ﺍﻣﺎ ﻛﺎﻣﻸ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﺋﯽ ﻛﻪ ﺳﮓ ﺑﻪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﺮﺍ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﻣﻴﭙﻨﺪﺍﺭﻳﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺳﮓ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ
ﻫﻤﻨﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﻧﻴﺴﺖ ! ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻋﻮﺍﻱ
ﺳﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﺍﻣﺎ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ !
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺍﻳﺪ ﭼﺮﺍ ﮔﺮﮔﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻠﻪ
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻣﻴﺰﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻳﻜﻲ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ
ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﻣﻴﻜﺸﺪ؟
ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻫﻢ
ﺷﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ !
3 -ﮔﺮﮔﻬﺎ ﻓﺮﻳﺐ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻧﺪ !
ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺩﺭ ﻃﻠﻪ ﻧﻤﻲ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ
ﺑﻲ ﻫﻮﺷﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ !
4-ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ !
ﮔﺮﮔﻬﺎ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺸﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭ
ﻧﻤﻴﺮﻭﻧﺪ! ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺍﺯ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ
ﻛﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻲ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ ﺣﺘﻤﺄ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎﻱ
ﺷﻨﻴﺪﻧﻲ ﺍﺯ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ !
5- ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ !
6 - ﮔﺮﮔﻬﺎ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﺟﻔﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺳﺖ !
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮔﺮﮔﻲ ﺟﻔﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﺪ ﺟﻮﺭﻱ
ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪﺷﻴﺮ ﺭﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ
ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ !!
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﮔﺮﮒ ﺭﻣﺎﻧﺘﻴﻚ ﺗﺮﻳﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺗﻮﺭﻛﻬﺎ ﺍﻳﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ
آﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ
ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ! ﺣﺘﻲ ﻛﺘﺎﺏ * ﺩﺩﻩ ﻗﻮﺭﻗﻮﺩ * ﻫﻢ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﺴﺘﺜﻨﻲ ﻧﻴﺳﺖ !
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺩﺭ ﺁﺯﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻗﺼﻪ ﻱ
ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﭘﻴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ
ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻴﻜﻨﺪ ! ﻭ
ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﺮﮒ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﻱ
ﺻﺨﺮﻩ ﻫﺎ ﻋﻤﻴﻖ ﺗﺮﻳﻦ ﺯﻭﺯﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﻜﺸﺪ !
ﮔﺮﮒ ﻧﻤﺎﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺮﮐﻬﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...—
سدهی دهم هجری(شانزدهم میلادی) با حادثهی بزرگی در ایران همراه بود. در سال 907ق/ 1502م اسماعیل صفوی از خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی، پس از 12 سال تلاش و از میان بردن 50 حاکمیت محلی، سرانجام در تبریز تاجگذاری کرد. او با محور قرار دادن مذهب تشیع، حکومتی یکپارچه و متمرکز ایجاد کرد.
شاه اسماعیل به دو نکتهی اساسی توجه داشت: یکی مذهب تشیع و دیگری زبان ترکی. اولی پایه و اساس قدرت گیری خاندان صفویه بود و دومی عامل بسیج هواداران صفویه. در سپاهی که شاه اسماعیل برای اجرای اهدافش گردآورده بود، قبایل ترکی چون شاملو، استاجلو، تکه للو، روملو، افشار، ذوالقدر، قاجار و ارساق شرکت داشتند. این قبایل در زمان شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل، با نام قزلباشان معروف شدند. شیخ حیدر به هوادارانش دستور داده بود که کلاه سرخ رنگی دوازده تَرک به نشانهی 12 امام بر سر بگذارند.
قزلباشان هستهی اصلی سپاه شاه اسماعیل را تشکیل میدادند. عامل ارتباط معنوی و ظاهری شاه اسماعیل با مریدانش نیز زبان ترکی بود. با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل، زبان ترکی نیرویی دوباره گرفت. شاه اسماعیل خود به ترکی شعر میسرود و ختایی تخلص میکرد. قسمت مهم اشعار او در عشق امام علی(ع) و امامان شیعه است. در زمان شاه اسماعیل، قالب قوشما(دو بیتی 11 هجایی) به وسیلهی شاه اسماعیل و شعرای معاصر پایه گذاری و توسعه یافته بود. قوشما از وزنهای هجایی معمول در میان اقوام ترک بوده است. هر قوشما 2 تا 5 بند بود. نمونهای از قوشما:
هرکیم شیخ صفوینین امرینی توتماز یورلور بویولدا منزله چاتماز
غیر ملت اونا اعتبار ائتمز جمله عبادتین باشی دیر توحید
اشعار عاشقانه نیز با اوزان هجایی مانند قوشما، گرایلی(دو بیتی 8 هجایی) و بایاتی(دو بیتی 7 هجایی) در همین زمان پدید آمد. شاه اسماعیل خود غزل سرایی زبده بود. او از شاعران برجستهی ترکی آذربایجانی است. نامههایی که شاه اسماعیل برای پادشاهان عثمانی همچون سلطان مراد و سلطان سلیم مینوشت، به زبان ترکی بودند.
زمانی که شاه اسماعیل تبریز را از سلطان مراد آغ قویونلو گرفت و عَلَم شیعهگری برافراشت، ادیبان پارسی زبان دربار آغ قویونلو که عدهای از آنان سنّی متعصب بودند، به عثمانی رفتند. بدین ترتیب ادب ترکی از ادب پارسی پیشی گرفت. این ادیبان همچنان به کار ترویج زبان پارسی در عثمانی ادامه دادند. سلاطین عثمانی نامههای خود را برای شاه اسماعیل به فارسی مینگاشتند. اغلب شاعران آذربایجان در دربار صفوی گردآمده بودند. حبیبی شاعر معروف متولد برگشاد، ملک الشعرای دربار بود و شعری به فارسی از او در دست نیست. در دربار شاعران دیگری چون محمد امین سلطان ترکمان و برادرش محمد مؤمن بیگ به پارسی و ترکی شعر میسرودند. مولانا کلبعلی راغب تبریزی(مرگ 1002ق)، عقیقی شروانی و قاضی اعرجی مراغی از شاعران این دوره هستند که هم به پارسی و هم به ترکی شعر گفتهاند. صادق بیگ افشار تبریزی متخلص به صادقی، در نظم و نثر فارسی و ترکی جغتایی دست داشته است. دیوان غزلیات ترکی و منشأت ترکی دارد. معروفترین اثر او تذکرهی مجمع الخواص در شرح احوال شاعران معاصر اوست که به زبان ترکی جغتایی نوشته و آقای عبدالرسول خیامپور استاد دانشگاه تبریز آن را به فارسی ترجمه کرده است.
علاوه بر آثار مکتوب، داستانهای ترکی توسط عاشیقها یا همان نوازندگان و خوانندگان دوره گرد در آذربایجان پدید آمدند. اینان دنباله رو اوزانهای قدیمی بودند و وجود آنها نشانگر عمق سیطرهی زبان ترکی به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک است. از این داستانها میتوان به کوراوغلو، اصلی و کرم، قنبر و آرزو، شاه اسماعیل، عاشیق غریب و صنم و عاشیق عباس توفارقانلی اشاره کرد.
حقیری یکی از نمایندگان برجستهی شعر ترکی آذربایجان در سدهی دهم است. وی چه در اشعار دیوان ترکی خود و چه در مثنوی لیلی و مجنون که آن را به ترکی نوشته، از شاعرانی چون جامی و هاتفی بسیار تأثیر پذیرفته است. در لیلی و مجنون او، تأثیر جامی افزونتر است. فردی اردبیلی از شاعران مکتب وقوع که دیوان او به فارسی و ترکی در موزهی بریتانیا موجود است.
بیتردید فضولی ستارهی درخشان آسمان ادبیات آذربایجان و بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سدهی دهم است. محمد بن سلیمان بغدادی متخلص به فضولی(1556-1489م) بر دیگر شاعران برتری دارد. ادبیات ترکی با فضولی به اوج خود رسید. قبل از فضولی ادبیات ترکی آذربایجانی شکلهایی چون مثنوی و غزل را آزموده بود. فضولی خود استاد غزل بود. علاوه بر آن او نخستین آثار ارزندهی تمثیلی را در ترکی آذربایجانی آفرید(بنگ و باده- صحبت الاثمار). فضولی مانند نسیمی کوشید تا شعر ترکی را با اوزان عروضی سازگار نماید اگر چه او موفقیت چشمگیری به دست آورد ولی واقعیت این بود که ترکی با وزن هجایی سازگارتر است. او در 942 لیلی و مجنون را به ترکی سرود. مثنوی بنگ و باده را به نام شاه اسماعیل تمام کرد. کتاب روضة الشهداء تألیف ملاحسین کاشفی را به نام حدیقة السعداء به ترکی ترجمه کرد. فضولی حدیث اربعین از آثار جامی(شامل چهل حدیث) رابه همراه معنی منثور و ترجمهی منظوم، به ترکی برگرداند. او در مقدمهای که بر این کتاب نوشتهی است، یادآوری میکند که این«چهل دانه گوهر را برای فیض عموم» به ترکی ترجمه کرده است. از کتابهای دیگر او میتوان به شکایت نامه(ترکی)، مطلع الاعتقاد(ترکی)، ساقی نامه(فارسی)، قصیدهی انیس القلب(فارسی) اشاره کرد. فضولی در هر سه زبان ترکی، فارسی و عربی آثاری بیبدیل داشته و به حق او را شکسپیر شعر ترکی مینامند.
در سال 944ق/ 1539م محمد بن حسین کاتب نشاطی شاعر معروف، کتاب روضة الشهداء نوشته ملاحسین واعظ کاشفی را با نام شهدا نامه به ترکی ترجمه کرد. نشاطی این کار را به دستور شاه تهماسب و نیز تأکید قاضیخان ساروشیخ اوغلو حاکم شیراز انجام داد. از مهمترین ویژگیهای سبک شناختی شهدا نامه، استفادهی مترجم از واژههای خاص گویش تبریزی است. به ویژه این که بیشتر این واژهها برای نخستین بار وارد زبان مکتوب ادبی شدهاند.
روحی انارجانی یکی از شعرای معروف سدهی دهم است. او در زمان سلطان محمد خدابنده چهاردهمین پادشاه صفوی میزیست. به گفتهی محمد علی تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان، او از شعرای نامور آذربایجان بوده و در نظم و نثر پارسی استاد و صاحب دیوان و منشأت است. تنها نسخهی بازماندهی رسالهای از او که به سال 1037ق به خط فریدون گرجی نوشته شده و توسط عباس اقبال آشتیانی چاپ رسیده است.
روحی انارجانی(انرجانی) رسالهای به زبان ترکی آذربایجان نوشته است که شامل یک مقدمه، دو بخش و یک خاتمه است. مقدمه در خطبه و بیان سبب تألیف رساله است. بخش اول، در دوازده فصل و در بارهی رسم و آیین مردم تبریز است. بخش دوم، در چهارده فصل در بیان اصطلاحات و عبارات جماعت اناث و اعیان و اجلاف مردم تبریز است. خاتمهی رساله دارای 29 بیت شعر در بیوفایی زنان و 7 بیت شعر عاشقانه است.
رساله روحی انرجانی که(اگر انتساب این رساله را به مردم تبریز در آن زمان درست بدانیم) نشانهی این مطلب است که زبان نیمه مردهی پهلوی در بین برخی طبقات مردم تبریز رایج بوده است. دانسته است که شماری طبقات پیشه ور پیشتر در زمان شاه تهماسب به این زبان شعر میگفتند ولی آنچه که روشن است اینکه طولی نکشید که از اوایل دورهی صفویه زبان پهلوی رخت از میان بست و تنها به چند روستای دور افتاده(از جمله عنبران در نزدیک اردبیل- هرزندات نزدیک زنوز اهر، کرینگان یا چرینگان از محال دیزمار اهر- قریهی ینگجه در قسمت ایل دلیکانلو میانه) محدود شده است.
در سدهی یازدهم هجری نیز سیر تکاملی زبان ترکی ادامه یافت. صائب تبریزی(1016-1086ق) معروفترین شاعر این سده است که عنوان ملک الشعرایی را از شاه عباس دوم گرفت. صائب در شعر پارسی چیره دست و در ترکی شاعری زبده بود. نسخهی دست نویس دیوان غزلیات ترکی او به وسیلهی پرفسور حمید آراسلی در دانشگاه لنینگراد پیدا و چاپ شده است. مجموعهی اشعار ترکی صائب در باکو چاپ شده و برخی غزلیات او توسط بالاش آذراوغلو به نظم فارسی درآمد.
توتولموش کونلومه جامیله شادان ائیله مک اولماز
ال ایلن پسته نین آغزینین خندان ائیلهمک اولماز
از دیگران شاعران ترکی سرا میتوان به قوسی تبریزی(دارای دیوانی با 6 هزار بیت)، درویش مثلی فرزند میرزا چلبی تبریزی(که شعر ترکیاش بر اشعار عربی و فارسی رجحان دارد)، محمد تقی دهخوارقانی تبریزی(مرگ 1093ق) و شاکر شیروانی از شاگردان مکتب فضولی را میتوان نام برد. مرتضی قلیخان در اشعار ترکی خود، از حافظ و سعدی سود برده است. محمد حسین روانی در 1068ق گلستان سعدی را به ترکی برگرداند. نسخهای به خط مؤلف در کتابخانهی ملی تبریز موجود است.
علاوه بر آن در سدهی یازدهم، زبان ترکی در پژوهشها و تحقیقات مورد استفاده قرار گرفت. یکی از ویژگیهای پارسی پژوهی در این سده استفاده از زبان ترکی است. محمد مهدی تبریزی در 1199ق کتاب قواعد احمدیه از فرهنگهای دو زبانه را به ترکی و فارسی نوشت. کتاب فرهنگی دیگر که به ترکی فارسی است، لغتنامهی سنگلاخ اثر میرزا مهدی خان استرآبادی است. میرزا محمد مهدی خان تبریزی نیز یک دستور زبان و یک لغت نامهی ترکی به فارسی نوشت که به ترکی محاورهای آذربایجان بوده و آن را بعد از 1198ق/ 1783م تمام کرده است.
از شاعران معروف سدهی دوازدهم میتوان به ملاپناه واقف(1717-1797م) و عاشیق خسته قاسم تیکمه داشی و جنونی اردبیلی اشاره کرد. در این سده یعنی سدهی دوازدهم، زبان ادبی به تدریج به شکل عمومی و یگانه درآمد. ارتباط بین لهجههای محلی بیشتر شد و اختلاف میان آنها کاهش یافت. کلمات دخیل در زبان ادبی کمتر شده ولی در سبکهای علمی ناچار اصطلاحات عربی به کار رفته است. در این سده ادبیات مردمیتر و غنیتر شد. سبکهای آن عبارت بودند از:
1- سبک کلاسیک(اشعار شاکر شیروانی و جمهور شیروانی)
2- به سبک علمی(کتاب صفویه پادشاهلاری تاریخی تألیف در 1733م)
در نیمه قرن 18 آثار ادبی شفاهی یعنی بایاتیها، قوشماها و داستانها به مجالس شهری راه یافت.
نویسنده: پرویز زارع شاه مرسی
ادبیات شفاهی آذربایجان در نوع خود بی نظیر و یا حداقل کم نظیر می باشد و یکی از غنی ترین و کهن ترین ادبیات شفاهی جهان به شمار می آید و در واقع شالوده ی ادبیات آذربایجان بر فولکلور بنا شده است.
صاحب نظران و محققانی که با دامنه ی گسترده مهاجرت و پیشتازی تمدن شکوفا و نقش های تاریخی مردم ترک و قلمرو جغرافیایی آنها به خوبی واقفند، بر این واقعیت انکارناپذیر اذعان دارند که این منطقه وسیع خاستگاه بخش مهمی از ریشه دارترین، اثر گذارترین و اصیل ترین میراث های فرهنگی انسانی بوده است و هر کدام از دستاورد های ادبیات شفاهی و آثار مکتوب آن گنجینه ارزشمندی است که تاریخ نگاران واقع گرا و اندیشمندان حقیقت جو را با فرایند عظیمی از تکاپوهای فکری و آفرینش های اساطیری و حماسی و تلاش های خستگی ناپذیر انسان های آزاده و سرافراز روبرو می سازد. اسطوره ها، حماسه ها، داستان ها، روایات شفاهی و عامیانه، موسیقی و دیگر هنرها، باورهای دیرینه، آداب و رسوم و به طور کلی مجموعه بزرگ فرهنگ عامه غنی اقوام ترک، تجلی واقعیت های بوم شناختی و فرهنگی و تاریخی این مردمان می باشند.
اگر نگاهی به حماسه کهن سومری قیل قمیش بیندازیم که کهن ترین و معروف ترین اثر به جای مانده در این زمینه یعنی ادبیات داستانی است، خواهیم دید که پژوهشگران و زبان شناسانی که در طی دوره های مختلف درباره تاریخ باستان زبان اقوام آسیای میانه و آذربایجان و دیگر سرزمین های ترک زبان به تحقیق پرداخته اند، عقیده دارند که زبان سومری نیز مانند زبان ترکی از شاخه زبان های اورال– آلتایی موسوم به یافثی یا قفقازی می باشد که به آن زبان های التصاقی نیز می گویند. به عبارت دیگر گروه زبان های ترکی جزء زبان های نشات گرفته از یک شاخه اصلی است که زبان سومری نیز یکی از آن هاست. علاوه بر این مناطقی که حوادث حماسه قیل و قمیش در آن ها روی داده است از بین النهرین موطن بعدی سومرها گرفته تا سرزمین آذربایجان و دریای خزر کشیده می شود. شایان توجه است که قیل قمیش در سر راه خود به سوی دریای خزر از کوه های میشو واقع در میان منطقه گونئی(شبستر) و مرند نیز عبور می کند.
مردم آذربایجان نیز در طی حیات اجتماعی و فرهنگی خود، در کنار دیگر اقوام ترک گنجینه عظیمی از ادبیات فولکلوریک به وجود آورده اند تا آنجا که وسعت و تنوع ادبیات شفاهی مردم آذربایجان در اولین برخورد باعث شگفتی همگان می شود.
ادبیات فولکلوریک آذربایجان شامل انواع مختلفی مانند اساطیر و افسانه ها، مثل ها(آتالارسوزی)، داستان ها، تاپماجاها(چیستان ها) و لطایف ادبی می شود که می توان آن ها را در دو قالب کلی ترانه های بومی آذری تحت عنوان قوشماها که شامل انواع شعرهای عامیانه مانند بایاتی ها، ماهنی ها، لایلاها و... می باشند و داستان ها که شامل داستان های کهن، باغلاماها، تعریف نامه ها و منظومه های دیگر است که توسط آشیق ها نقل می شوند.
در میان انواع مختلف ادبیات فولکلوریک، قصه ها و افسانه های آذربایجان و به طور کلی داستان های عامیانه آذربایجان به این دلیل که جز کهن ترین و زیباترین این داستان ها و از دید مضمون جز بهترین و پر محتواترین داستان ها می باشند، ارزش و جایگاه ویژه ای در جهان دارند. در این داستان ها تصاویر روشنی از جهان بینی، طرز تفکر و خصوصیات ملی و آداب و رسوم و معیشت مردم آذربایجان در اعصار مختلف تاریخ ارائه می شود. تنوع موضوعات و قدمت تاریخی و وسعت اطلاعات ارائه شده در این داستان ها، آذربایجان را به عنوان یکی از مهم ترین کانون های آفرینش و تاثیرگذار داستان های عامیانه در جهان معرفی کرده است.
داستان های عامیانه در ادبیات فولکلوریک مردم آذربایجان با همه گوناگونی و تنوع ظاهری دارای جنبه های مشترک و یکسانی می باشند. بیشتر این داستانها توسط سخن پردازان و نوازندگان هنرمند و چیره دستی که در گذشته اوزان نامیده می شدند و امروزه به نام آشیق شناخته می شوند نقل می گردند و به همراهی آهنگ دل نواز و سحرآمیز آلت موسیقی ویژه ای مرسوم به قوپوز(ساز) روایت می گردند. همه ی این داستان ها از دو قسمت نظم و نثر تشکیل یافته اند که معمولاً بخش های روایتی نثر و بخش های مربوط به گفتگوی دو شخصیت داستان به صورت نظم در آمده است و همچنین باید اضافه کرد که نثر آن توسط آشیق نقل می گردد و بخش های منظوم آن را نیز آشیق با همراهی سازش می خواند.
از لحاظ مضمون داستان های فولکلوریک آذربایجان به دو دسته کلی تقسیم می شوند:
دسته اول داستان های اسطوره ای، حماسه ای و قهرمانی می باشند که در آن ها مبارزات خلق به خاطر آزادی و وطن به تصویر کشیده شده است. اغلب این آثار تنها به توصیف رشادت های یک قهرمان کفایت نمی کنند و مبارزات عموم خلق را منعکس می کنند. داستان های دده قورقود، کوراوغلی، قاچاق نبی از نمونه های بارز این دسته می باشند. دسته دوم داستان های عاشقانه می باشند که از مهم ترین آن ها می توان عاشیق غریب، طاهر میرزا، اصلی و کرم، شاه اسماعیل ختایی و... اشاره کرد.
نکته ی بسیار مهم و قابل توجه که می توان ذکر کرد این است که هیچ کدام از داستان های ذکر شده در بالا، در طول تاریخ نام هیچ نویسنده ای را با خود به یدک نکشیده اند و حتی در کتابی مانند دده قورقود نیز که تاکنون دو نسخه خطی از آن به دست آمده است، نام هیچ شخصی به عنوان نویسنده ی داستان ها ذکر نشده است. همین مسئله دلیلی واضح و محکم برای اثبات حقیقت مردمی بودن این داستان ها ارائه می کند.
منبع: وبلاگ babakyurdu.blogfa.com
نوشته های اورخون که به سال725 الی 735میلادی نوشته شده اند، با الفبایی
نگارش یافته اند، که اولین الفبای مخصوص ترکهاست. قدمت این حروف والفبا به
درستی معلوم نیست یعنی تا سه هزار سال ثابت شده ولی قبل از ان هنووز
کتیبه ای پیدا نشده، لیکن واضح است که در زمانهای قبل از گؤگ تورکها نیز
از این الفبا استفاده میشده است. به سال 1970میلادی در مقبره ایسیک با پیدا
شدن دو سطر نوشته شده بر روی یک ظرف، مشاهده گردید که این نوشته ها به خط
اورخون نگارش یافته است و قدمت اشیای داخل کورقان به قرن پنجم قبل از میلاد
میرسد. الفبای اورخون، الفبای ترکهاست واز هیچ ملتی اقتباس نشده است که به
کمک اشکال منابع باستانی ترکها ومتناسب با کلمات ترکی ابداع شده است.
نوشته های مربوط به قبل از گؤگ تورکها، همچون نوشته های یئنی سئی ونیز
نوشته های همراه انسان طلاپوش نیز با الفبای اورخون نوشته شده است. در زمان
گؤگ تورکها این الفبا تا حدودی ساده تر شده است، ولی اساس الفبا تغییر
چندانی نکرده است. قدمت الفبای کتیبه های اورخون به 1300سال قبل از گؤگ
تورکها میرسد. به عبارتی الفبای ملی ترکها، الفبای اورخون میباشد.
جملات را به صورت افقی، از راست به چپ مینویسند، البته از بالا به پایین
نیز نوشته میشوند. در بناهای یادبود اورخون کلمات از بالا به پایین نوشته
شده است. (اعداد در زبان گؤگ تورکها) اعداد در زمان گؤگ تورکها همانند ترکی
امروزی تلفظ میشد، مانند تؤرت، دؤرد- بیش، بئش- توقوز، دوققوز- ایگیرمی،
ایگیرمی- قیرق، قیرخ- وغیره.
در زبان گؤگ تورک:
«توقوز اوغوز، منینق بودونوم ارپش. تنقری، ییر، بولقاکین اوچون، اؤدینقه
کوپی دقدوک اوچون، یاغی بولدی. بیر ییلکا تؤرت یولی سونقوشتوم.»
ترجمه نزدیک:
«دوققوز اوغوز، منیم بودونوم ایدی. گؤک، یئر،بولاندیغی اوچون، اودونه کوپی
دؤیدویو اوچون، یاغی اولدی. بیر ییلدا دؤرت یول سونقولشدیم.»
ترکی امروزی:
«دوققوز اوغوز، منیم ملتیم ایدی. گؤی، یئر، بولاندیغی اوچون، اؤدونه حسادت دوشدویو اوچون، یاغی اولدی. بیر ایلده دؤرت یول ساواشدیم.»
دیزیمین قوللاریمین طاقتی سن سن آی آنا
دیلیمین هر سؤزو هر صؤحبتی سن سن آی آنا
کیم اگر ایسترسه آناسی خوار اولسون
دیلی لال گؤزلری کور قولاق لاری کار اولسون
کیم آنا زحمتینی دانسا اونا آر اولسون
چکن اؤولاد چون عذاب اذیتی سن سن آی آنا
دیزیمین قوللاریمین طاقتی سن سن آی آنا
دیلیمین هر سؤزو هر صؤحبتی سن آی آنا
تورک الفباسی
Aa, Bb, Cc, Çç, Dd, Ee, Əə, Ff, Gg, Ğğ, Hh, Xx, Iı, İi, Jj, Kk, Qq, Ll, Mm, Nn, Oo, Öö, Pp, Rr, Ss, Şş, Tt, Uu, Üü, Vv, Yy, Zz
ا A - ب B - پ P - ت T - ج C - چ Ç - خ X - د D - ر R - ز Z - س S - ش Ş - ف F - ق Q - ک K - گ G - ل L - م M - ن N - و V - ه H - ی Y
صامت حروف تورکی دیل ده
- ب: بالیق Balıq (ماهی)، بئل Bel (کمر)، قاب Qab (ظرف)
- پ: ایپک İpək(ابریشم)، ساپ Sap (نخ)
- ت: تلیس Təlis (گونی)
- ج: جئیران Ceyran (آهو)، قوجا Qoca (پیر)، کرپیج Kərpic (خشت)
- چ: چای Çay (رودخانه)، سئرچه əSerçe (گنجشک)، قولچاق Qolçaq (عروسک)
- خ: خورتان Xortan (لولو)، اَرخ Arx (جوی آب)، توخوماق Toxumaq (بافتن)
- د: داراق Daraq (شانه)، دامجی Damcı (قطره)، سؤگود[۴] Söyüd (درخت بید)
- ر: بَرک Bərk (سفت)، قارا Qara (سیاه)
- ز: زای Zay (خراب، گندیده)، مازالاق Mazalaq (فرفره)، بالدیز Baldız (خواهر شوهر و خواهر زن)
- ژ: قیژقیرماق Qıjqırmaq (ترشیدن) [۵]
- س: ساچ Saç (زلف، گیسو)، ترسَه Tərsə (برعکس)
- ش: شیش Şiş (سیخ)، مئشه Meşə (جنگل)، دؤش Döş (سینه)
- غ: آغری Ağrı (درد)، یاغ Yağ (روغن)
- ف: کوفلنمیش Küflənmiş (کپک زده)
- ق: قارقا Qarqa (کلاغ)، قولاق Qulaq (گوش)، قارپیز Qarpız (هندوانه)
- ک: کورک Kürək (پشت)، تیکان Tikan ( خار)، اؤرتؤک Örtük (ملافه)
- گ: گؤزل Gözəl (زیبا)، گَلین Gəlin (عروس)، سوپورگه Süpürgə (جارو)
- گ نرم: ایینه İynə (سوزن)، اَیری Əğri (کج)، دوگو Düyü (برنج)
- ل: لاله Lalə (لاله)، سالخیم Salxım (خوشه میوه)، اَل Əl (دست)
- م: مارال Maral (گوزن)، اَپریمک Əprimək (فرسوده شدن)
- ن: نارین Narin (ریز)
- و: وئرمک Vermək (دادن)
- ه: هؤرمک Hörmək (بافتن)
- ې: آیی Ayı (خرس)، آی Ay (ماه)
- ودئمله دی کی تشدیدلی تکرار حرفینن یازارلار یِددی yeddi (هفت)، سَققَل Saqqal (ریش).