بایـــــرام

منیم حورمتلی دیلداشلاریم بیزی اوز باخیشلاریزینان سویوندورون

ادبیات آذربایجان در دوره ی صفویه

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی


سده‌ی دهم هجری(شانزدهم میلادی) با حادثه‌ی بزرگی در ایران همراه بود. در سال 907ق/ 1502م اسماعیل صفوی از خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی، پس از 12 سال تلاش و از میان بردن 50 حاکمیت محلی، سرانجام در تبریز تاجگذاری کرد. او با محور قرار دادن مذهب تشیع، حکومتی یکپارچه و متمرکز ایجاد کرد.

شاه اسماعیل به دو نکته‌ی اساسی توجه داشت: یکی مذهب تشیع و دیگری زبان ترکی. اولی پایه و اساس قدرت گیری خاندان صفویه بود و دومی عامل بسیج هواداران صفویه. در سپاهی که شاه اسماعیل برای اجرای اهدافش گردآورده بود، قبایل ترکی چون شاملو، استاجلو، تکه للو، روملو، افشار، ذوالقدر، قاجار و ارساق شرکت داشتند. این قبایل در زمان شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل، با نام قزلباشان معروف شدند. شیخ حیدر به هوادارانش دستور داده بود که کلاه سرخ رنگی دوازده تَرک به نشانه‌ی 12 امام بر سر بگذارند.

قزلباشان هسته‌ی اصلی سپاه شاه اسماعیل را تشکیل می‌دادند. عامل ارتباط معنوی و ظاهری شاه اسماعیل با مریدانش نیز زبان ترکی بود. با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل، زبان ترکی نیرویی دوباره گرفت. شاه اسماعیل خود به ترکی شعر می‌سرود و ختایی تخلص می‌کرد. قسمت مهم اشعار او در عشق امام علی(ع) و امامان شیعه است. در زمان شاه اسماعیل، قالب قوشما(دو بیتی 11 هجایی) به وسیله‌ی شاه اسماعیل و شعرای معاصر پایه گذاری و توسعه یافته بود. قوشما از وزن‌های هجایی معمول در میان اقوام ترک بوده است. هر قوشما 2 تا 5 بند بود. نمونه‌ای از قوشما:

هرکیم شیخ صفوی‌نین امرینی توتماز یورلور بویولدا منزله چاتماز

غیر ملت اونا اعتبار ائتمز جمله عبادتین باشی دیر توحید

اشعار عاشقانه نیز با اوزان هجایی مانند قوشما، گرایلی(دو بیتی 8 هجایی) و بایاتی(دو بیتی 7 هجایی) در همین زمان پدید آمد. شاه اسماعیل خود غزل سرایی زبده بود. او از شاعران برجسته‌ی ترکی آذربایجانی است. نامه‌هایی که شاه اسماعیل برای پادشاهان عثمانی همچون سلطان مراد و سلطان سلیم می‌نوشت، به زبان ترکی بودند.

زمانی که شاه اسماعیل تبریز را از سلطان مراد آغ قویونلو گرفت و عَلَم شیعه‌گری برافراشت، ادیبان پارسی زبان دربار آغ قویونلو که عده‌ای از آنان سنّی متعصب بودند، به عثمانی رفتند. بدین ترتیب ادب ترکی از ادب پارسی پیشی گرفت. این ادیبان همچنان به کار ترویج زبان پارسی در عثمانی ادامه دادند. سلاطین عثمانی نامه‌های خود را برای شاه اسماعیل به فارسی می‌نگاشتند. اغلب شاعران آذربایجان در دربار صفوی گردآمده بودند. حبیبی شاعر معروف متولد برگشاد، ملک الشعرای دربار بود و شعری به فارسی از او در دست نیست. در دربار شاعران دیگری چون محمد امین سلطان ترکمان و برادرش محمد مؤمن بیگ به پارسی و ترکی شعر می‌سرودند. مولانا کلبعلی راغب تبریزی(مرگ 1002ق)، عقیقی شروانی و قاضی اعرجی مراغی از شاعران این دوره هستند که هم به پارسی و هم به ترکی شعر گفته‌اند. صادق بیگ افشار تبریزی متخلص به صادقی، در نظم و نثر فارسی و ترکی جغتایی دست داشته است. دیوان غزلیات ترکی و منشأت ترکی دارد. معروفترین اثر او تذکره‌ی مجمع الخواص در شرح احوال شاعران معاصر اوست که به زبان ترکی جغتایی نوشته و آقای عبدالرسول خیامپور استاد دانشگاه تبریز آن را به فارسی ترجمه کرده است.

علاوه بر آثار مکتوب، داستان‌های ترکی توسط عاشیق‌ها یا همان نوازندگان و خوانندگان دوره گرد در آذربایجان پدید آمدند. اینان دنباله رو اوزان‌های قدیمی بودند و وجود آن‌ها نشان‌گر عمق سیطره‌ی زبان ترکی به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک است. از این داستان‌ها می‌توان به کوراوغلو، اصلی و کرم، قنبر و آرزو، شاه اسماعیل، عاشیق غریب و صنم و عاشیق عباس توفارقانلی اشاره کرد.

حقیری یکی از نمایندگان برجسته‌ی شعر ترکی آذربایجان در سده‌ی دهم است. وی چه در اشعار دیوان ترکی خود و چه در مثنوی لیلی و مجنون که آن را به ترکی نوشته، از شاعرانی چون جامی و هاتفی بسیار تأثیر پذیرفته است. در لیلی و مجنون او، تأثیر جامی افزون‌تر است. فردی اردبیلی از شاعران مکتب وقوع که دیوان او به فارسی و ترکی در موزه‌ی بریتانیا موجود است.

بی‌تردید فضولی ستاره‌ی درخشان آسمان ادبیات آذربایجان و بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سده‌ی دهم است. محمد بن سلیمان بغدادی متخلص به فضولی(1556-1489م) بر دیگر شاعران برتری دارد. ادبیات ترکی با فضولی به اوج خود رسید. قبل از فضولی ادبیات ترکی آذربایجانی شکل‌هایی چون مثنوی و غزل را آزموده بود. فضولی خود استاد غزل بود. علاوه بر آن او نخستین آثار ارزنده‌‌ی تمثیلی را در ترکی آذربایجانی آفرید(بنگ و باده- صحبت الاثمار). فضولی مانند نسیمی کوشید تا شعر ترکی را با اوزان عروضی سازگار نماید اگر چه او موفقیت چشمگیری به دست آورد ولی واقعیت این بود که ترکی با وزن هجایی سازگارتر است. او در 942 لیلی و مجنون را به ترکی سرود. مثنوی بنگ و باده را به نام شاه اسماعیل تمام کرد. کتاب روضة الشهداء تألیف ملاحسین کاشفی را به نام حدیقة السعداء به ترکی ترجمه کرد. فضولی حدیث اربعین از آثار جامی(شامل چهل حدیث) رابه همراه معنی منثور و ترجمه‌ی منظوم، به ترکی برگرداند. او در مقدمه‌ای که بر این کتاب نوشته‌ی است، یادآوری می‌کند که این«چهل دانه گوهر را برای فیض عموم» به ترکی ترجمه کرده است. از کتاب‌های دیگر او می‌توان به شکایت نامه(ترکی)، مطلع الاعتقاد(ترکی)، ساقی نامه(فارسی)، قصیده‌ی انیس القلب(فارسی) اشاره کرد. فضولی در هر سه زبان ترکی، فارسی و عربی آثاری بی‌بدیل داشته و به حق او را شکسپیر شعر ترکی می‌نامند.

در سال 944ق/ 1539م محمد بن حسین کاتب نشاطی شاعر معروف، کتاب روضة الشهداء نوشته ملاحسین واعظ کاشفی را با نام شهدا نامه به ترکی ترجمه کرد. نشاطی این کار را به دستور شاه تهماسب و نیز تأکید قاضی‌خان ساروشیخ اوغلو حاکم شیراز انجام داد. از مهم‌ترین ویژگی‌های سبک شناختی شهدا نامه، استفاده‌ی مترجم از واژه‌های خاص گویش تبریزی است. به ویژه این که بیش‌تر این واژه‌ها برای نخستین بار وارد زبان مکتوب ادبی شده‌اند.

روحی انارجانی یکی از شعرای معروف سده‌ی دهم است. او در زمان سلطان محمد خدابنده چهاردهمین پادشاه صفوی می‌زیست. به گفته‌ی محمد علی تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان، او از شعرای نامور آذربایجان بوده و در نظم و نثر پارسی استاد و صاحب دیوان و منشأت است. تنها نسخه‌ی بازمانده‌ی رساله‌ای از او که به سال 1037ق به خط فریدون گرجی نوشته شده و توسط عباس اقبال آشتیانی چاپ رسیده است.

روحی انارجانی(انرجانی) رساله‌ای به زبان ترکی آذربایجان نوشته است که شامل یک مقدمه، دو بخش و یک خاتمه است. مقدمه در خطبه و بیان سبب تألیف رساله است. بخش اول، در دوازده فصل و در باره‌ی رسم و آیین مردم تبریز است. بخش دوم، در چهارده فصل در بیان اصطلاحات و عبارات جماعت اناث و اعیان و اجلاف مردم تبریز است. خاتمه‌ی رساله دارای 29 بیت شعر در بی‌وفایی زنان و 7 بیت شعر عاشقانه است.

رساله روحی انرجانی که(اگر انتساب این رساله را به مردم تبریز در آن زمان درست بدانیم) نشانه‌ی این مطلب است که زبان نیمه مرده‌ی پهلوی در بین برخی طبقات مردم تبریز رایج بوده است. دانسته است که شماری طبقات پیشه ور پیش‌تر در زمان شاه تهماسب به این زبان شعر می‌گفتند ولی آنچه که روشن است اینکه طولی نکشید که از اوایل دوره‌ی صفویه زبان پهلوی رخت از میان بست و تنها به چند روستای دور افتاده(از جمله عنبران در نزدیک اردبیل- هرزندات نزدیک زنوز اهر، کرینگان یا چرینگان از محال دیزمار اهر- قریه‌ی ینگجه در قسمت ایل دلیکانلو میانه) محدود شده است.

در سده‌ی یازدهم هجری نیز سیر تکاملی زبان ترکی ادامه یافت. صائب تبریزی(1016-1086ق) معروفترین شاعر این سده است که عنوان ملک الشعرایی را از شاه عباس دوم گرفت. صائب در شعر پارسی چیره دست و در ترکی شاعری زبده بود. نسخه‌ی دست نویس دیوان غزلیات ترکی او به وسیله‌ی پرفسور حمید آراسلی در دانشگاه لنینگراد پیدا و چاپ شده است. مجموعه‌ی اشعار ترکی صائب در باکو چاپ شده و برخی غزلیات او توسط بالاش آذراوغلو به نظم فارسی درآمد.

توتولموش کونلومه جامیله شادان ائیله مک اولماز

ال ایلن پسته نین آغزینین خندان ائیله‌مک اولماز

از دیگران شاعران ترکی سرا می‌توان به قوسی تبریزی(دارای دیوانی با 6 هزار بیت)، درویش مثلی فرزند میرزا چلبی تبریزی(که شعر ترکی‌اش بر اشعار عربی و فارسی رجحان دارد)، محمد تقی دهخوارقانی تبریزی(مرگ 1093ق) و شاکر شیروانی از شاگردان مکتب فضولی را می‌توان نام برد. مرتضی قلیخان در اشعار ترکی خود، از حافظ و سعدی سود برده است. محمد حسین روانی در 1068ق گلستان سعدی را به ترکی برگرداند. نسخه‌ای به خط مؤلف در کتابخانه‌ی ملی تبریز موجود است.

علاوه بر آن در سده‌ی یازدهم، زبان ترکی در پژوهش‌ها و تحقیقات مورد استفاده قرار گرفت. یکی از ویژگی‌های پارسی پژوهی در این سده استفاده از زبان ترکی است. محمد مهدی تبریزی در 1199ق کتاب قواعد احمدیه از فرهنگ‌های دو زبانه را به ترکی و فارسی نوشت. کتاب فرهنگی دیگر که به ترکی فارسی است، لغتنامه‌ی سنگلاخ اثر میرزا مهدی خان استرآبادی است. میرزا محمد مهدی خان تبریزی نیز یک دستور زبان و یک لغت نامه‌ی ترکی به فارسی نوشت که به ترکی محاوره‌ای آذربایجان بوده و آن را بعد از 1198ق/ 1783م تمام کرده است.

از شاعران معروف سده‌ی دوازدهم می‌توان به ملاپناه واقف(1717-1797م) و عاشیق خسته قاسم تیکمه داشی و جنونی اردبیلی اشاره کرد. در این سده یعنی سده‌ی دوازدهم، زبان ادبی به تدریج به شکل عمومی و یگانه درآمد. ارتباط بین لهجه‌های محلی بیش‌تر شد و اختلاف میان آنها کاهش یافت. کلمات دخیل در زبان ادبی کم‌تر شده ولی در سبک‌های علمی ناچار اصطلاحات عربی به کار رفته است. در این سده ادبیات مردمی‌تر و غنی‌تر شد. سبک‌های آن عبارت بودند از:

1- سبک کلاسیک(اشعار شاکر شیروانی و جمهور شیروانی)

2- به سبک علمی(کتاب صفویه پادشاه‌لاری تاریخی تألیف در 1733م)

در نیمه قرن 18 آثار ادبی شفاهی یعنی بایاتی‌ها، قوشماها و داستان‌ها به مجالس شهری راه یافت.


نویسنده: پرویز زارع شاه مرسی

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
چهارشنبه 1396.1.16
بؤلوملر : تورکی دیل ,

آذربایجانین شفاهی ادبیاتی

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

ادبیات شفاهی آذربایجان در نوع خود بی نظیر و یا حداقل کم نظیر می باشد و یکی از غنی ترین و کهن ترین ادبیات شفاهی جهان به شمار می آید و در واقع شالوده ی ادبیات آذربایجان بر فولکلور بنا شده است.

صاحب نظران و محققانی که با دامنه ی گسترده مهاجرت و پیشتازی تمدن شکوفا و نقش های تاریخی مردم ترک و قلمرو جغرافیایی آنها به خوبی واقفند، بر این واقعیت انکارناپذیر اذعان دارند که این منطقه وسیع خاستگاه بخش مهمی از ریشه دارترین، اثر گذارترین و اصیل ترین میراث های فرهنگی انسانی بوده است و هر کدام از دستاورد های ادبیات شفاهی و آثار مکتوب آن گنجینه ارزشمندی است که تاریخ نگاران واقع گرا و اندیشمندان حقیقت جو را با فرایند عظیمی از تکاپوهای فکری و آفرینش های اساطیری و حماسی و تلاش های خستگی ناپذیر انسان های آزاده و سرافراز روبرو می سازد. اسطوره ها، حماسه ها، داستان ها، روایات شفاهی و عامیانه، موسیقی و دیگر هنرها، باورهای دیرینه، آداب و رسوم و به طور کلی مجموعه بزرگ فرهنگ عامه غنی اقوام ترک، تجلی واقعیت های بوم شناختی و فرهنگی و تاریخی این مردمان می باشند.

اگر نگاهی به حماسه کهن سومری قیل قمیش بیندازیم که کهن ترین و معروف ترین اثر به جای مانده در این زمینه یعنی ادبیات داستانی است، خواهیم دید که پژوهشگران و زبان شناسانی که در طی دوره های مختلف درباره تاریخ باستان زبان اقوام آسیای میانه و آذربایجان و دیگر سرزمین های ترک زبان به تحقیق پرداخته اند، عقیده دارند که زبان سومری نیز مانند زبان ترکی از شاخه زبان های اورال– آلتایی موسوم به یافثی یا قفقازی می باشد که به آن زبان های التصاقی نیز می گویند. به عبارت دیگر گروه زبان های ترکی جزء زبان های نشات گرفته از یک شاخه اصلی است که زبان سومری نیز یکی از آن هاست. علاوه بر این مناطقی که حوادث حماسه قیل و قمیش در آن ها روی داده است از بین النهرین موطن بعدی سومرها گرفته تا سرزمین آذربایجان و دریای خزر کشیده می شود. شایان توجه است که قیل قمیش در سر راه خود به سوی دریای خزر از کوه های میشو واقع در میان منطقه گونئی(شبستر) و مرند نیز عبور می کند.

مردم آذربایجان نیز در طی حیات اجتماعی و فرهنگی خود، در کنار دیگر اقوام ترک گنجینه عظیمی از ادبیات فولکلوریک به وجود آورده اند تا آنجا که وسعت و تنوع ادبیات شفاهی مردم آذربایجان در اولین برخورد باعث شگفتی همگان می شود.

ادبیات فولکلوریک آذربایجان شامل انواع مختلفی مانند اساطیر و افسانه ها، مثل ها(آتالارسوزی)، داستان ها، تاپماجاها(چیستان ها) و لطایف ادبی می شود که می توان آن ها را در دو قالب کلی ترانه های بومی آذری تحت عنوان قوشماها که شامل انواع شعرهای عامیانه مانند بایاتی ها، ماهنی ها، لایلاها و... می باشند و داستان ها که شامل داستان های کهن، باغلاماها، تعریف نامه ها و منظومه های دیگر است که توسط آشیق ها نقل می شوند.

در میان انواع مختلف ادبیات فولکلوریک، قصه ها و افسانه های آذربایجان و به طور کلی داستان های عامیانه آذربایجان به این دلیل که جز کهن ترین و زیباترین این داستان ها و از دید مضمون جز بهترین و پر محتواترین داستان ها می باشند، ارزش و جایگاه ویژه ای در جهان دارند. در این داستان ها تصاویر روشنی از جهان بینی، طرز تفکر و خصوصیات ملی و آداب و رسوم و معیشت مردم آذربایجان در اعصار مختلف تاریخ ارائه می شود. تنوع موضوعات و قدمت تاریخی و وسعت اطلاعات ارائه شده در این داستان ها، آذربایجان را به عنوان یکی از مهم ترین کانون های آفرینش و تاثیرگذار داستان های عامیانه در جهان معرفی کرده است.

داستان های عامیانه در ادبیات فولکلوریک مردم آذربایجان با همه گوناگونی و تنوع ظاهری دارای جنبه های مشترک و یکسانی می باشند. بیشتر این داستانها توسط سخن پردازان و نوازندگان هنرمند و چیره دستی که در گذشته اوزان نامیده می شدند و امروزه به نام آشیق شناخته می شوند نقل می گردند و به همراهی آهنگ دل نواز و سحرآمیز آلت موسیقی ویژه ای مرسوم به قوپوز(ساز) روایت می گردند. همه ی این داستان ها از دو قسمت نظم و نثر تشکیل یافته اند که معمولاً بخش های روایتی نثر و بخش های مربوط به گفتگوی دو شخصیت داستان به صورت نظم در آمده است و همچنین باید اضافه کرد که نثر آن توسط آشیق نقل می گردد و بخش های منظوم آن را نیز آشیق با همراهی سازش می خواند.

از لحاظ مضمون داستان های فولکلوریک آذربایجان به دو دسته کلی تقسیم می شوند:

دسته اول داستان های اسطوره ای، حماسه ای و قهرمانی می باشند که در آن ها مبارزات خلق به خاطر آزادی و وطن به تصویر کشیده شده است. اغلب این آثار تنها به توصیف رشادت های یک قهرمان کفایت نمی کنند و مبارزات عموم خلق را منعکس می کنند. داستان های دده قورقود، کوراوغلی، قاچاق نبی از نمونه های بارز این دسته می باشند. دسته دوم داستان های عاشقانه می باشند که از مهم ترین آن ها می توان عاشیق غریب، طاهر میرزا، اصلی و کرم، شاه اسماعیل ختایی و... اشاره کرد.

نکته ی بسیار مهم و قابل توجه که می توان ذکر کرد این است که هیچ کدام از داستان های ذکر شده در بالا، در طول تاریخ نام هیچ نویسنده ای را با خود به یدک نکشیده اند و حتی در کتابی مانند دده قورقود نیز که تاکنون دو نسخه خطی از آن به دست آمده است، نام هیچ شخصی به عنوان نویسنده ی داستان ها ذکر نشده است. همین مسئله دلیلی واضح و محکم برای اثبات حقیقت مردمی بودن این داستان ها ارائه می کند.

منبع: وبلاگ babakyurdu.blogfa.com

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
چهارشنبه 1396.1.16
بؤلوملر : تورکی دیل ,

عاشیق

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی


http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/ashiq.jpg

«بایاتی»های آذربایجان الفاظ بی‌تکلف و روانی هستند که عشق‌ها و آمال و آرزوهای مردم آذربایجان را در محتوای خود جای داده‌اند.این بایاتی‌ها در واقع اساس کلام موسیقی فولکلور آذربایجان را که سرچشمه افکار توده‌های گذشته این ملت است را تشکیل می‌دهند.

تنوع و رنگانگی مضمون از جنبه‌های برجسته و مشخص بایاتی‌های آذربایجانی است، ضمن آنکه عشق جایگاهی ویژه در بایاتی‌ها، دارد.عشقی که در بایاتی‌ها جان می‌گیرد و بارور می‌شود، عشقی است قابل لمس که از راز بقای حیات سرچشمه می‌گیرد و با احساسات پسندیده انسان دوستی جاری می‌شود.

اعتقادات، آداب و رسوم، فضایل و خلق و خوی قوم‌ها در تحریر بایاتی‌ها همراه با موسیقی‌هایی در مایه غم انگیز شالوده‌ی اساسی بایاتی‌های آذربایجان است.

البته آنچه که در زبان آذری در خواندن بایاتی‌ها اهمیت پیدا می‌کند، لحن خواننده آن است؛ به گونه‌ای که این خواننده است که به اقتضای ذوق و قریحه خود و با تغییرات و اضافاتی که با سلیقه خود به بایاتی‌ها اضافه می‌کند، باعث جان گرفتن بایاتی می‌شود.

پنجره نین میللری

آچیپ قیزیل گوللری

اوغلانی یولدان ایللر

قیزین شیرین دیللری

از پشت میله‌های پنجره‌ای که در آن گل‌های سرخ روییده است، حرف‌های شیرین معشوق، عاشق را شوریده تر می‌کند.

برخی از بایاتی‌ها که شادند، در عروسی‌ها و مجالس شادی خوانده می‌شوند. به این نوع آوازها «دیل جالمانی» می‌گویند. البته با کمی تامل و تفحص می‌توان به نخستین دستمایه‌های موسیقی آذربایجان از این آوازها دست یافت.

بایاتی‌ها از نظر انسجام شکل، وسعت مضمون، ترنم موسیقی و تموج ذوق و احساس در ردیف جذاب‌ترین و شورانگیزترین آثار بدیع فولکلوریک جای می‌گیرند. این نغمه‌های نغز و دلکش که از زندگی و عواطف و راز و نیازهای مردم ساده و پاکدل مایه می‌پذیرند و در قالب الفاظی روان و بی‌تکلف جای می‌گیرند؛ از چنان لطف و خلوص و صراحتی برخوردارند که به خصوص وقتی با آهنگ ویژه خود خوانده شوند، عنان از کف می‌ربایند و سرشک بر چهره احساس می‌افشانند.

ارادت و اعتقاد مردم ساده‌ی صحرا و شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است که بایاتی‌ها را حسب حال و آیینه‌ی سرنوشت نمای خویش می‌پندارند و به هنگام ملال و سرگشتگی به آن توسل می‌جویند و به عنوان تفأل از آن مدد و مراد می‌طلبند.

عنوان بایاتی به احتمال زیاد از نام «بیات» یا «بایات» مأخوذ است. «بایات‌ها» از جمله قبایل متعددی بودند که در دوران‌های کوچ و اتراق به آذربایجان آمده و در آن جا سکنی گزیدند و بعد در ترکیب مردم این دیار مستهلک گشتند. حدس انتساب بایاتی به «بایاتها» وقتی قریب به یقین می‌شود که در موسیقی فولکلوریک آذربایجان نیز به نواهایی از قبیل افشاری و گرایلی برمی‌خوریم که عنوان آنها نیز از نام قبایل و اقوام گرفته شده است. به طوری که از منابع و قراین برمی‌آید، بایات‌ها از موسیقی و ادبیات غنی سرشاری برخوردار بودند که پس از کوچ و اسکان در این منطقه، به مقیاس وسیعی شیوع یافته و در موسیقی و ادبیات عامیانه نواحی همجوار تاثیر گذاشته‌اند و ما نشانه این تاثیر را در موارد زیاد و از آن جمله به صورت ترادف کلمه بایات با برخی از دستگاه‌های آواز ایرانی و نیز به صورت دستگاه آواز مستقلی به نام «بیاتی» در ترکیه مشاهده می‌کنیم.

نمونه‌های اولیه بایاتی‌ها مسلماً در آغاز امر به وسیله شعرا و نوازندگانی که در ادبیات و موسیقی عامیانه به نام «عاشیق» و «آشیق» شهرت دارند، به سبک تعلم در آمده است.

در جریان قرن ۱۰ الی ۱۳ ما به شعرا و نغمه پردازانی برمی‌خوریم که نمونه‌های دست اول بایاتی‌های آنان در جنگ‌ها و دست‌نویس‌های مربوط به ادوار فوق برجای مانده است. سرایندگان مذکور، در ضمن سرودن نغمات و نواهای مختلف که معمولاً به همراه ساز اجرا می‌شده است، بایاتی‌هایی نیز گفته‌اند که در میان مردم دهان به دهان گشته و رواج عامه یافته است.

ولی بایاتی‌هایی که اکنون به مقیاس وسیع در میان مردم رواج دارند، خواه احتمال شناختن سراینده و مصنف آنها در میان باشد، یا نه، به عامه تعلق دارند؛ زیرا خلق در طول نسل‌ها آنها را سینه به سینه بازگو کرده، آنچه را که به زبان ذوق و سلیقه خود بیگانه دیده، به یک سو نهاده و به اقتضای احساس و خواسته‌های عاطفی خود در آن دگرگونی‌ها داده و به این ترتیب سکه فردی از روی آنها زدوده و به تملک گنجینه فولکلوریک درآمده است.

بایاتی‌ها از نظر قالب شعری از انواع دیگر ادبیات منظومه شفاهی، متمایز می‌گردند وزن بایاتی‌ها مانند انواع اصیل دیگر ادبیات منظوم شفاهی آذربایجان براساس وزن هجایی(سیلابیک) استوار است.

بایاتی‌ها از چهار مصراع ترکیب می‌شوند که در آن، مانند رباعی سه مصراع ۱و ۲و ۴ هم قافیه و مصراع سوم آن آزاد است. از نظر افاده معنی و منظور، مصراع‌های اول و دوم درآمد دو مصراع سوم و چهارم محسوب می‌شوند و منظور اصلی در دو مصراع آخر مطرح می‌گردد:

عزیزینم گوللر

آغ بیلکلر گوللر

دریاجا عقلین اولسا

یوخسول اولسون گوللر

عزیزم ریش سفیدان و بزرگان تو را مورد نیشخند قرار می‌دهند اگر به اندازه دریا عقل داشته باشی ولی بی پول و ندار باشی.

آپاردی چایلار منی

هفته‌لر، ایل‌لر منی

یوکوم قورقوشوم یوکی

یوردو بو تایلار منی

هفته و سال‌ها همچون رودخانه مرا با خود می‌برند در حالی که سنگینی بار غم آزارم می‌دهد.

در این بایاتی‌ها دو مصراع اول درآمد و برداشتی است که به منظور بیان اندیشه و احساس مندرج در دو مصراع آخر طرح شده است. بنابراین، وظیفه مصراع اول ایجاد زمینه برای بیان و انشاد دو مصراع بعدی است. مصراع‌های اول و دوم معمولاً با وصف طبیعت و یا وصف حال و به طور کلی با توصیفی مشهور و قابل لمس آغاز می‌شود و زمینه را برای طرح یک واقعیت، بدان‌سان که برای گوینده مطرح است، فراهم می‌سازد. این خصوصیات یکی از جنبه‌های متمایز نوع بایاتی بوده و موجب آن می‌شود که دو مصراع اول چون فی‌البداهه و به قصد ترادف سروده می‌شوند، در دو یا چند بایاتی هم شکل و متقارن باشند؛ ولی مصراع‌های سوم و چهارم مضامین و معانی متغیر و مستقل از هم پیدا کنند:

من عاشیقم هر آیلار

هر اولدوزلار هر آیلار

بوردا بیر گل بیتیبدی

سوسوزوندان هارایلا

هر ماه و هر سال مانند ستاره‌ها و ماه از عشق می‌سوزم. اینجا گلی روییده است که از تشنگی و بی آبی بی تاب است.

من عاشیقام هر آیلار

هر اولدوزلار هر ایلار

باشیم جلاد الینده

دیلیم سنی هارایلار

مانند ستاره و ماه هر ماه و هر سال عشق می‌ورزم. در حالی که سرم در دستان جلاد است زبانم نام تو را فریاد می‌زند.

بایاتی‌ها از نظر وزن همیشه هفت هجایی هستند ولی از لحاظ وجود تقطیع در مصراع‌ها یکسان نیستند. عده‌ای از بایاتی‌ها بدون تقطیع هستند، بعضی ۳+۴ و برخی به شکل ۴+۳ تقطیع می‌شوند، در یک عده بایاتی‌ها ترتیب تقطیع در مصراع‌ها نیز به هم می‌خورد و پس و پیش می‌شود؛ ولی این تغییر محل تقطیع، هیچ‌گونه سکته‌ای بر روانی و سلاست آن وارد نمی‌سازد.

از جنبه‌های بدیعی و لفظی بایاتی‌ها، روانی و انسجام خاص آن هاست. بایاتی‌ها رنگ‌آمیزی و زیبایی‌های شگفت زبان خلق را به‌طور وسیع در خود جای می‌دهند، قالب‌های کوتاه و منسجم این نغمات احساس انگیز، از هر نوع عبارت‌پردازی و تصنع برکنار بوده و در عین سادگی بدایع لفظی را از تعبیر و تشبیه و کنایه و استعاره و مجاز در بافت خود نقش می‌زنند.

کمی دقت در این بایاتی‌ها که بر حسب تصادف از ردیف صدها بایاتی نقل می‌شود، می‌تواند چشم اندازی از این بدایع را در دیدگاه ذوق واحساس نمایان سازد.

قاشلارین قبیله گاهدی

قبله دئسم گوناهدی

داغلار دومان چوکسه

او داغ من چکن آهدی

اگر ابروانت را قبله گاه بنامم، گناه است، آنها را قبیله گاه خودم می‌خوانم! اگر دیدی که کوه‌ها در میان مه گم شدند آن مه آهی است که من کشیده‌ام.

عاشیق سوزون گیزله در

سوزون دوزون گیزله در

سن چنمه چیخاندا

لاله اوزون گیزله در

عاشق راز دلش را پنهان می‌کن و زمانی که تو به گلگشت میانی لاله از شرم رویش را پنهان می‌کند.

آچیلارم گول کیمی‌

اوخورام بلبل کیمی‌

گویلومه دگن اولسا

ساراللام سونبول کیمی‌

همچون گل‌ها شکوفا می‌شوم و مانند بلبل آواز می‌خوانم. اگر کسی دلم را بشکند مانند سنبل زرد و پژمرده می‌شوم.

یکی دیگر از زیبایی‌های لفظی بایاتی‌ها، به کار رفتن ظریف و ماهرانه جناس در این نوع شعر شفاهی است.

من عاشیق گول انباری

گول اکدیم گول انباری

هجران قویماز گوز آچام

درد قویماز گولم باری

همه جا گل کاشتم ولی دوری نمی‌گذارد که چشمهایم را باز کنم و غم نمی‌گذارد که خندان باشم.

بایاتی‌ها از نقطه نظر محتوی و مضمون از یک سو مظهر و آئینه زلال عشق و آرزو و امید و رنج و شادی و از سوی دیگر کتاب ناگشوده معتقدات و آداب و رسوم و خصایل و خلق و خوی قومی انسان‌های ساده و پاکدل در طول نسل‌ها و قرن‌هاست.

نقش فائق و چشمگیر ذوق و احساس انسانی در ابداع و حراست این آثار، برای آن عده از افراد که آثار فولکلوریک را صرفاً محصول فانتزی و عوالم رویایی و خیال پردازی عامه می‌پندارند، این توهم را ایجاد کرده است که این نوع ادبیات عامیانه نیز تراوش ذهنیات خلق به تصور آورند و محتوی و مضمون مندرج در آنها را عوالمی دور از تاثیر و جاذبه زندگی عینی قلمداد کنند، در صورتی‌که با یک بررسی سطحی مسلم می‌گردد که این آثار نغز و پرسوز، قبل از هرچیز، از زندگی پرنشیب و فراز مردم مایه گرفته است.

مسلماً جنبه غنایی بایاتی‌ها اولاً در پذیرش و ترنم مسائل و موارد مختلف و همه جانبه بر ذوق و اندیشه عامه از این حدود مرسوم فراتر می‌رود و مضامین گوناگونی را در ادبیات کوتاه خود بازگو می‌کند و ثانیاً در بایاتی‌های عاشقانه هم که سرچشمه آن ظاهراً عشق و شوریدگی و دلبری و دلباختگی است، نشانه‌های برجسته زندگی عینی خلق نمودار است. مطلب این جاست که در همین بایاتی‌های عاشقانه، جنبه حزن و نامرادی و حسرت و درد و فغان بر جنبه نشاط و شادی تفوق دارد.

چه قدر نابجا خواهد بود اگر چنین به تصور آید که این بایاتی‌ها چیزی مربوط به عوالم ذهنی و رویایی سرایندگان و پردازندگان این آثار بدیع است.

این گرایش ذوق و احساس، در درجه اول انعکاس طبیعی و اجتناب ناپذیر زندگی دشوار و پرسوز و گدازی است که انسان در گذشته با سرنوشت خود بر آن بسته بوده است.

در دورانی که جان و تن انسانی در زیر یوع تعدی و ستم و بی عدالتی‌های اجتماعی منکوب می‌شد و نشاط و خنده در لب‌ها می‌خشکید و عشق و امیدها و آرزوها به جای شکفتن و ثمردادن به صخره‌های ناکامی و نابسامانی‌ها برمی‌خورد و موجی از دلهره و شکوه و رنج در دل و روح انسان برمی‌انگیخت هر یک از این‌ها مجوزی است که انسان از درد و رنج بنالد و بگوید:

آغلارام آغلار کیمی‌

دردیم وار داغلار کیمی‌

خزان اولدوق توکولدوق

وئرانا باغلار کیمی‌

مانند آدم‌ها گریان همیشه می‌گریم، زیرا ما به سان باغ‌های ویرانه خزان شدیم و فرو ریختیم.

موسیقی غم انگیز و سوزناکی که در میان کلمات ساده این دو بیتی‌ها موج می‌زند، حسب حال و ترنمات قلب و احساس انسان شور بخت، حسرت کشیده و محنت دیده‌ای است که در طول نسل‌ها و قرن‌ها ناکامی‌ها و نامرادی‌هایش فزون‌تر از کامیابی‌ها بوده است.

سرزمین آذربایجان به اقتضای موقعیت جغرافیایی و مواهب طبیعی سرشار خود، قرن‌ها مورد هجوم مهاجمان و عرصه تاخت و تاز یغماگران بوده است، این یورش‌ها و تاراج‌ها زندگی و آرامش مردم بی‌پناه را در هم ریخته و چه بس آنان را به ترک یار و دیار خویش ناگزیر ساخته است و تعداد کثیری از آنان را مانند بردگان زرخرید به نقاط دور دست و غربت رانده است.

دوری از وطن و احساس غربت و شمه‌ای از این ناگواری‌ها و نابسامانی‌ها مضمون و مایه یک رشته دیگر از بایاتی‌ها گشته است.

غوربته دوشدو یولوم

دشمن آلیپ ساغ سولوم

ائلدن آیری دوشه لی

یوخولانیبدی قولوم

گذرم به غربت افتاده است. در حالی‌که دشمن راست و چپم را فراگرفته است. از زمانی که از وطن دور افتادم گویی دستانم به خوابی عمیق فرو رفته است.

من عاشیق آه و زاردا

جانیم درده آزاردا

او گوندن کی قول اولدوم

ساتیلدیم هر بازاردا

دائم در حال ناله و آه و زاری هستم؛ زیرا از زمانی که برده شدم در هر بازاری مورد معامله واقع شدم.

در این بایاتی‌ها، هیجانات قلب پُر دردی را که در شرایط غربت دچار خواری و خفت و اسارت و بردگی گشته است می‌توان لمس کرد.

انسانی که با تارهای جسم و جانش به زادگاه و موطن خود پیوند دارد، وقتی به اجبار از آن دور افتد همیشه با اشتیاق و خاطره وطن خواهد زیست و حتی دریوزه‌گی در وطن را بر بی نیازی در غربت ترجیح خواهد داد:

عزیزیم وطن یاخچی

کونگی کتان یاخچی

غربت یئر جنت اولسا

ینده وطن یاخچی

عزیزیم وطن خوب و زیباست به زیبایی پیراهن کتان! اگر‌غربت بسان بهشت باشد. باز هم وطن از آن بهتر است.

عزیزیم دیلن گز

باغدا گوله دیلن گز

غربتده خان اولونجا

وطنینده دیلن گز

بخند و در باغ‌های وطن به گلکشت بپرداز. اما این را بدان که اگر در غربت خان و پادشاه باشی، باز هم وطن بهتر است.

دردی جانکاه از این همه حسرت و ناکامی و شوربختی بر روح انسان سرازیر می‌شود و به ساز و نغمه او آهنگی سوزناک و ترنمی حزن آلود می‌بخشد:

فلکین داد الیندن

اولمادیم شاد الیندن

یامان یئرده ییخیلدیم

توتمادی یاد الیمدن

از دست فلک نالانم زیرا که هیچ موقع مرا شاد نکرد، در موقعیت خیلی حساسی زمین خوردم در حالیکه بیگانه دستم را نگرفت.

اگر همه بایاتی‌ها جمع شوند و از دید جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند، تاریخ مدونی می‌شود که مجموعه‌ای از شیوه زندگی، هستی‌شناسی، و باورهای فلسفی، اخلاقی و اجتماعی و دینی این قوم در آن منعکس خواهد شد. این نوع سخن در واقع عالی‌ترین نوع سخن شعر سرزمین آذربایجان است و در فرهنگ شفاهی این مردم به دلیل گستردگی و مضمون‌های گوناگون، ایجاز در کلام و قالب‌های دلنشین، بایاتی‌ها رتبه‌ای والا دارند و تاریخ و گذشته پرافتخار و باشکوه این سرزمین را می‌توان در لابه‌لای هزاران بایاتی گنجانده شده در گفت‌وگوی این مردم مشاهد کرد.

سوتک آرخا دولاندیم

ساپ تک چارخا دولاندیم

ظالیم فلک الیندن

قورخا قورخا دولاندیم

همچون آب بر گرداگرد رودخانه گردیدم و همچون نخ بر محور قرقره چرخیدم. از دست فلک ظالم با ترس و اضطراب زندگی کردم.

باهاسیز داشدی دونیا

چوروک آغاشدی دونیا

کیمه دئیم دردیمی‌

بوتون قان یاشدی دونیا

دنیا به مانند سنگی کم بها و چوبی خشکیده است. به‌که بگویم این درد را که دنیا سراسر اشک و خون است.

تنوع و رنگانگی مضمون، یکی از جنبه‌های برجسته بایاتی‌ها است. از میان انواع قالب‌های گوناگون ادبیات منظوم عامیانه، نوع بایاتی در احاطه و ترنم مسائل و حقایق مختلف زندگی خلق، متمایز است.

جنبه تنوع مضمون در نوع بایاتی به قدری نمایان است که برخی از گردآورندگان و مصنفین بایاتی، اساس کار خود را بر تقسیم‌بندی آنها از نظر محتوی و مضمون قرار می‌دهند و بایاتی را در سرفصل های معینی مانند بایاتی‌های عاشقانه و وصف حال، زندگی خانوادگی، رنج و نارضایتی، فراق و انتظار، صداقت و مردانگی، پند و حکمت، معتقدات و پندارها و از این قبیل تدوین می‌کنند. همین گونه بایاتی‌ها از نظر محتوا موکد دیگری است بر اینکه چشمه‌های جوشان بایاتی‌ها، زندگی است. زندگی خلق با تمام گوشه‌های و سایه روشن‌ها و نشیب و فرازهای آن.

سیر و گلگشت در گلزار رنگانگ و دامن گستر بایاتی‌ها ما را با مضامین و اندیشه‌ها و احساس‌هایی از همه نوع روبه‌رو می‌سازد.

در اینجا ما با یک طرف با مضامینی از نوع بایاتی زیر برخورد می‌کنیم که نشان پندارها و اوهام دنیای کهن در آن عیان است و انسان برای احتراز از بیماری و چشم زخم، به معجزه گیاهان توسل می‌جوید.

اوزه‌رلیک سان هاواسان

هر بیر درده داواسان

درد قاپیدان گلنده

سن باجادان قورارسان

درمان هر دردی ای اسپند و زمانی که درد از در می‌آید، از پنجره بیرونش می‌کنی.

و از طرف دیگر با مضامین واقع بینانه‌ای از نوع بایاتی زیر روبه‌رو می‌شویم که در آن نقطه نظر فلسفی و عامه نسبت به طبیعت و زندگی انسان انعکاس یافته است:

عاشیقین هاراییندان

ائل یاتماز هاراییندان

گونده بیر کرپیچ دوشور

عومرومون ساراییندن

ایل از دست فریاد و ناله عاشق خواب ندارد و من غمناکم از اینکه هر روز از شمار آجرهای عمرم یکی می‌افتد.

قالب بایاتی در یک‌جا مضمون لالائی‌های مادرانه را می‌پذیرد و از محبت‌های زلال و نوازشگرانه مادر درباره فرزند لبریز می‌شود.

لالای دیدم یاتاسان

قیزیل گوله باتاسان

قیزیل گولون ایچینده

شیرین یوخو تاپاسان

فرزندم! برایت لالایی می‌خوانم که بخوابی و در انبوه گل‌های سرخ ناپدید شوی. در میان آن گل‌ها خواب شیرینی ببینی.

لای لای بشیگیم لای لای

ائویم اشیگیم لای لای

سن یات شیرین یوخودا

چکیم کشیگین لای لای

به‌خواب ای گاهواره من! به‌خواب ای خانه و اثاث من! فرزندم محو خواب شیرینی باش تا من پاست را بدهم.

و در جایی دیگر احساس ستایش‌آمیز انسان ساده روستا و صحرا را درباره ی حیوانات اهلی بازگو می‌کند.

ننه م او نازلی قویون

قرقاوول گوزلی قویون

پنیری کسمه کسمه

قاتیقی اوزلی قویون

مادرم به‌سان آن گوسفند نازنینی است که چشمانش شبیه قرقاوول است، گوسفندی که پنیرش بریده بریده و ماستش پرچرب است.

در میان بایاتی‌هایی که مضمون غنایی دارند، بایاتی‌های عاشقانه جای وسیعی به خود اختصاص می‌دهند عشقی که در بایاتی‌ها جان می‌گیرد و بارور می‌شود، عشق موهوم آسمانی و افسانه‌ای نیست، عشقی است قابل لمس که از راز بقای حیات سرچشمه می‌گیرد و با احساس جمال‌پرستی انسان آبیاری می‌شود و آنگاه دل حساس و نقش پذیر سراینده به ستایش سودا زده و بی‌پروای جمال و زیبایی مبدل می‌کند:

باغلاریندا اوزوم وار

گتمه دایان گوزوم وار

گوزلریندن قورخورام

قاشلاریندا گوزوم

ای کسی که باغ‌هایت پر از انگور است، نرو! زیرا که من چشمان به دنبال توست. اگرچه از چشمانت می‌ترسم ولی چشمم به دنبال ابروانت روان است.

ولی حتی در این وادی بی‌قراری و بی‌پروایی انسان ساده همه دل و احساس خود را نمی‌بازد و آنجا که زیبایی صورت و پاکی سیرت در برابر هم قرار می‌گیرد، دومی را بر اولی برتر می‌شمارد:

آغ آلما، قیزیل آلما

نیمچیه دوزول آلما

چرکین آل نجیب اولسون

بداصیل گوزل آلما

سیب سفید و سیب طلا در درون سینی ردیف شده‌اند. زن زشت و نجیب از زن زیبای نااهل بهتر است.

یکی از مسایل اجتماعی و انسانی مهمی که تقریباً در قسمت عمده نمونه ادبیات عامیانه آذربایجان و از جمله بایاتی‌ها به طور فراوان و جاندار از آن سخن می‌رود ستایش از خصایل مردانگی و صداقت و وفاداری و نفرت و انزجار از جبن و ریاکاری و نامردی است. احساس متضاد انسان در برابر این عوالم مثبت و منفی اجتماعی قبل از هر چیز نمودار آن است که انسان ساده در مکنون دل در فراخ نای زندگی اجتماعی پاسدار خصایل نیک و خصم آشتی ناپذیر زشتی‌هاست:

عزیزیم کاساد اولماز

مرد الی کاساد اولماز

یوز نامردین چوره یین

دوغراسان کاسا دولماز

عزیزم دست مرد هیچ زمانی خالی نمی‌ماند و کاسه‌اش پر نمی‌شود اگر نان صد نامرد را در آن خرد کنی و بریزی.

من ایگیت دالداسیندا

مرد ایگیت دالداسیندا

نامرد اصلان اولسادا

سیغینما دالداسیندا

من به جوانمردی تکیه دادم و به تو می‌گویم که اگر نامرد اصلان هم باشد، به او تکیه نکن.

در یک رشته از بایاتی‌ها نظریات اعتقادی و طنزآلود عامه درباره بی‌عدالتی‌ها، عدم توازن اجتماعی بازگو می‌شود.

این نوع بایاتی‌ها که از نظر محتوا شباهت زیادی به حکم و امثال عامه پیدا می‌کند روح اعتراض خلق را با نازک اندیش و نکته سنجی و به سبکی طنز آلود نمودار می‌سازد.

عاشیق گلیر سازی وار

غمزه سی وار نازی وار

هر باهارین بیر قیشی

هر قیشین بیر یازی وار

نوازنده با ساز و آواز و ناز می‌آید، که هر بهاری زمستانی دارد و هر زمستانی بهاری دارد.

خصلت آهنگ‌دار و موزون بایاتی‌ها امکان می‌دهد که خلق قسمت عمده ترانه‌ها و نغمات عامیانه را از میان بایاتی‌ها برگزیده و یا ترانه‌ها و نغمه‌های جدید را در شکل و قالب بایاتی بپروروانند. از این نظر بایاتی‌ها راه بسیار نزدیکی با موسیقی فولکلوریک پیدا می‌کنند.

البته هنگام اجرای بایاتی، سراینده بر حسب مضمون و آهنگ بایاتی و به اقتضای ذوق و قریحه خویش آن را با تغییرات و اضافاتی همراه می‌سازد و از آن جمله به اول، وسط، و آخر آنها اضافات و برگردان‌هایی از نوع «من عاشیق»، «عزیزیم آبالام» و «ای داد بی داد» و از این قبیل می‌افزاید.

عزیزیم داغدا نه وار

ائل کوچوپ داغدا نه وار

دور گئدک دلی مجنونی

لیلی سیز داغدا نه وار

عزیزم ایل کوچ کرده است و دشت دیگر صفایی ندارد، مجنون! برخیز تا از دشت برویم زیرا که بدون لیلی سوت و کور است.

  • منابع
  1. دیار بایاتی‌ها احمد جلالی فراهانی،
  2. ساوه قوم ایچینده شاهسون بایاتی‌لاری- حمید قرایی،
  3. بایاتی‌لار کتابی- محمد علی فرزانه،
  4. گنجینه ادبیات آذربایجان- محمدعلی فرزانه.
  • به نقل از: 
  • روزنامه اطلاعات با اندکی تلخیص و اضافه

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
چهارشنبه 1396.1.16
بؤلوملر : آشیق و آشیقلار,

نیظامی گنجوی

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی


http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/nizami.jpg

منیم ای نازلی دلداریم، منیم ای دردیمه درمان

منیم ای دولتیم، واریم، باغیشلا، گئچ گناهیمدان

سالاندا سن منی بنده، یاخینلیق اولماسا سنده

اگر قانیمی توکسنده، یولومدان دونمرم بیر آن

شیریندیر لبلرین دلبر، او گول رخسارینی گوستر

یازیق کونلوم سنی ایستر، منی الدن سالیر هجران

جمالین پرده یه سالما، بو عاشیقدن اوزاق قالم

اگوزومدن انتقام آلما، منی قویما بئله حیران

بدخشان لعلی سنسن یار، اوزون یاقوت کیمی پارلار

سنون حسنونده دیر گلزار، جمالیندیر نگارستان

منیم چین لیلی، عمر انسان، و یا بلقیس و صنعانسان

یادا بیر ماه کنعانسان، سنه اولسون جانیم قوربان

منی سن مجنون ائتمیش سن، حیاتدا محزون ائتمیش سن

اوزونه مفتون ائتمیش سن، ائدیبسن قلبیمی بریان

دئییردیم من سنین یارین؟ کی اولدوم ایندی بیمارین

سنین نورانی رخسارین، منی یاندیردی، ای جانان

نظامی اولدو بیچاره، ائدیب هجرانین آواره

تاپیلمیر دردینه چاره، اولوب جاری گوزوندن قان

نظامی

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
چهارشنبه 1396.1.16
بؤلوملر : آدلی سانلیلار ,

تورکی دیلیمیز

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/turki_galam.jpg

ترکی را با 360 میلیون متکلم، ترکی را با 7200 سال قدمت، ترکی را با 100000 واژه اصیل، ترکی را با 3500 فعل اصلی، ترکی را با 24000 فعل غیر اصلی، ترکی را با 46 زمان فعلی، ترکی را که 100% از کلماتش ریشه دارند،  ترکی را با 9 آوا ((کاملترین آوای خلقت))، ترکی را بعنوان شاهکار زبان و ادبیات بشری، ترکی را بعنوان استاندارد پایه فونتیکی کامپیوتر، ترکی زبان استاندارد یونسکو در اروپا و آمریکا، ترکی را با 450000 عنوان کتاب در دنیا، ترکی که صاحب اولین و  دومین و سومین خط بشری است، ترکی را با 5 درجه صفت و...

جالب است بدانید:در زبان ترکی هیچ کلمه ای نمی توان پیدا کرد که با حرف " ر"   شروع شده باشد!!!


پرفسور ذهتاب:

اگر رژیم شونیسم رضاشاه آن هزینه هایی را که برای از بین بردن زبان ترکی کرده صرف تقویت خود زبان فارسی می کرد شاید الان زبان فارسی بیش از این فلج نمی شد.


http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/dard_turki.jpg

از شگفتی های زبان تورکی

اندامها در زبان ترکی بر اساس یک حرف واحد نام گذاری شده اند :

دیل(زبان)،دوداق(لب)،داماق(کام)،دیش(دندان)،دیمدیک(منقار)،همگی باحرف"دال"شروع میشوند.

هر اندامی که از بدن خارج شده با حرف ق شروع میشود:

قیچ( پا) قول(دست) قاناد( بال) قویروق(دم) قارون(شکم) قولاخ(گوش)

اندامهای چشم با گاف شروع می شوند:

گــُز(چشم) گاش(ابرو) گیله( عنبیه) گیرپیک(مژه)

از بالای سر تا کمر با ب شروع میشوند:

باش(سر)،بورنوز( شاخ)،بویون(گردن)، بِئل (کمر)، بوخون(پشت)، بویرَک(قلوه)،بوارساخ (روده)

شاید حتی بورک(کلاه) و باشماق(کفش) که در هر دو سوی بدن ما رامیپوشانند از روی انتخاب بوده و یا هر اندام تیز با زاویه بدن مثل دیرناق(ناخن)،دیز(زانو) دیرسک(آرنج) دابان(پاشنه) که با د شروع شده اند.


ریشه ترکی اعداد (ریشه اعداد در پروترک) معجزه زبان ترکی
ریشه ترکی بعضی از اعداد مقدس در دیگر زبان ها

اشاره : پروترک ها به عنوان اقوامی که نقش اساسی در شکل گیری تمدنهای جهان داشته اند تاثیر فراوانی در شکل گیری زبان و اعداد اقوام امروزی داشتند چه ترک و چه غیر ترک.
در این مقاله به بررسی ریشه ترکی برخی اعداد در زبان ترکی و دیگر زبان ها پرداخته شده است. وجود این ریشه ها از نکات شگفت انگیز و خارق العاده زبان ترکی می باشد.
 


ریشه ترکی اعداد:

بیر (یک) : تشکیل شده از کلمه BU-ER بو-ار. در مفهوم خان و تانری می باشد و به خدا اشاره دارد.
 


ایکی (دو) : ایئکیEYKİ که از ریشه eşi بمعنی بنزری / benzeri (همتا و شبیه) یانسیماسی / yansıması (منعکس شده) می باشد.


اوچ (سه) : از اوچ به معنی پرواز و از اوج به معنی بالاترین جا گرفته شده است.


دؤرد (چهار) : از مراحل TOĞ-UR, TÖR-ET, TÖRT شکل گرفته است.
یئتدی (هفت): از ریشه EZ ED A EM که از اشکال اسطوره ای خورشید و ماه و مار و هفت تن که دست به دست داده اند در کتیبه های باستانی گرفته شده است . EZ ED A EM به  EZ EDİ و سپس به  ZEDİ و شکل امروزی تغییر یافته است.

ریشه ترکی Seven / هفت در زبان های غربی

اون بیر (یازده) :  برگرفته از اشکال اسطوره ای خدای خورشید در کتیبه های باستانی  و همچنین در مفهوم خدای مردم اون(اون ON halkı از تمدن های اولیه جهان).
 
اون یئتدی(هفده) : از EZ ED A ON به معنی مقدس برای مردم اون است.


اون دوقوز (نوزده) : از OT OĞ EZ ON به معنی خدای خورشید مقدس مردم اون است.
 
نکته جالب این است که  اون دوقوز ONDOKUZ که در ده هزار سال پیش به دست پروترک ها بکاررفته در قرآن کریم با تقدس عدد 19 به کار رفته است.


به شکل شبیه اعداد 1, 2, 3, 4, 7, 11 در بین تمامی اقوام دارای معنی مقدسی هستند.

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
سه شنبه 1396.1.15

گوی تورک (گوگ تورک ) نجور اوخویاخ

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/alefba.jpg
http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/alafba.gif

نوشته های اورخون که به سال725 الی 735میلادی نوشته شده اند، با الفبایی نگارش یافته اند، که اولین الفبای مخصوص ترکهاست. قدمت این حروف والفبا به درستی معلوم نیست یعنی تا سه هزار سال ثابت شده ولی قبل از ان هنووز کتیبه ای پیدا نشده، لیکن واضح است که در زمانهای قبل از گؤگ تورکها نیز از این الفبا استفاده میشده است. به سال 1970میلادی در مقبره ایسیک با پیدا شدن دو سطر نوشته شده بر روی یک ظرف، مشاهده گردید که این نوشته ها به خط اورخون نگارش یافته است و قدمت اشیای داخل کورقان به قرن پنجم قبل از میلاد میرسد. الفبای اورخون، الفبای ترکهاست واز هیچ ملتی اقتباس نشده است که به کمک اشکال منابع باستانی ترکها ومتناسب با کلمات ترکی ابداع شده است. نوشته های مربوط به قبل از گؤگ تورکها، همچون نوشته های یئنی سئی ونیز نوشته های همراه انسان طلاپوش نیز با الفبای اورخون نوشته شده است. در زمان گؤگ تورکها این الفبا تا حدودی ساده تر شده است، ولی اساس الفبا تغییر چندانی نکرده است. قدمت الفبای کتیبه های اورخون به 1300سال قبل از گؤگ تورکها میرسد. به عبارتی الفبای ملی ترکها، الفبای اورخون میباشد.
جملات را به صورت افقی، از راست به چپ مینویسند، البته از بالا به پایین نیز نوشته میشوند. در بناهای یادبود اورخون کلمات از بالا به پایین نوشته شده است. (اعداد در زبان گؤگ تورکها) اعداد در زمان گؤگ تورکها همانند ترکی امروزی تلفظ میشد، مانند تؤرت، دؤرد- بیش، بئش- توقوز، دوققوز- ایگیرمی، ایگیرمی- قیرق، قیرخ- وغیره.

در زبان گؤگ تورک:

«توقوز اوغوز، منینق بودونوم ارپش. تنقری، ییر، بولقاکین اوچون، اؤدینقه کوپی دقدوک اوچون، یاغی بولدی. بیر ییلکا تؤرت یولی سونقوشتوم.»

ترجمه نزدیک:

«دوققوز اوغوز، منیم بودونوم ایدی. گؤک، یئر،بولاندیغی اوچون، اودونه کوپی دؤیدویو اوچون، یاغی اولدی. بیر ییلدا دؤرت یول سونقولشدیم.»

ترکی امروزی:

«دوققوز اوغوز، منیم ملتیم ایدی. گؤی، یئر، بولاندیغی اوچون، اؤدونه حسادت دوشدویو اوچون، یاغی اولدی. بیر ایلده دؤرت یول ساواشدیم.»

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
جمعه 1396.1.11
بؤلوملر : تورکی دیل ,

ریاضی اصطلاح لاری تورکی دیلینده

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

ریاضیات ............................ سای بیل .............................. say bil

بیضی ............................... یاستیْق اوُشاق ............... yastıquşaq

دایره ................................. یوُوارلاق ............................ yuvarlaq

مثلث ......................... اوچ گِن- اوچ بوُجاق ......... üçgen - üçbucaq

مربع ............................... دؤرد گِن ............................... dördgen

مستطیل ...................... جوت قوْل دؤرد گِن ......... cütqoldördgen

شش ضلعی ................... آلتیْ بوُجاقلیْ .................... altıbucaqlı

زاویه ................................ آچیْ .......................................... açı

صفر ................................ صیْفیْر ....................................... sıfır

عرض .............................. اِن ............................................. en

طول ............................... بوْی .......................................... boy

عدد- شماره- رقم ............ سای ........................................ say

قائم الزاویه ...................... دوز بوُجاق ......................... düzbucaq

گوشه – زاویه ................. بوُجاق .................................... bucaq

پایه – مخرج ...................... پایدا ...................................... payda

درصد ............................ . یوزدَه ...................................... yüzdə

افقی .............................. یاتای ....................................... yatay

عمودی .........................   دیک ........................................... dik

جمع+ ............................. آرتیْ .......................................... artı

منها- .............................. چیْخیْ ........................................ çıxı

ضرب× ........................... چارپیْ ...................................... çarpı

تقسیم÷ .......................... بؤلو ......................................... bölü

مساوی= ........................ اِئشیت ....................................... eşit

 

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
چهارشنبه 1396.1.9
بؤلوملر : سای بیل (ریاضی),

بو قالا داشلی قالا

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

http://bayram.arzublog.com/uploads/bayram/Bu-Gala-Dashli-Gala.jpg
بولاق بــاشی تؤز اولار
اوستو دولو قیــــز اولار !

ائیل دستمــالین گؤتور
من گؤتورسم سؤز اولار !

( سر چشمه پر از غبار است و و دخترها آنجا جمع می شوند
خم شو و خودت دستمالت را بردار که اگر من بردارم حرف درست می شود !)
بو قـــــالا داشلی قـــــالا
چینقیل لی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گلمه یه
گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !

بو قـــــالا داشلی قـــــالا
هر یــــــانی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گئج گله
گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !

( این قلعه ، قلعه ی سنگی است و پر از سنگلاخ و شن و ماسه است …
هراس دارم که یارم نیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !
این قلعه ، قلعه ی سنگی است و همه جایش سنگی است …
و هراس دارم که یارم دیر بیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند ! )
داغلارا چم دوشنده
بولبوله غم دوشنده !

روحیــــم بدنده اوینار
یادیما سن دوشنده !

( زمانیکه به کوهها ، مه می افتد
و دل بلبل غمگین می شود !
روح من در بدنم به رقص در می آید وقتی که تو به یادم می آیی ! )
(بوقالا داشلی قالا…)
قیزیل گول اؤلمایایدی
سارالیب سؤلمایایدی !

بیر آیریلیـــق بیر اؤلوم !
هئچ بیـری اؤلمایایدی !

( کاش گل سرخ وجود نداشت و زرد و پژمرده نمی شد !
و جدایی و مرگ ! هیچیک وجود نداشت ! )
(بوقالا داشلی قالا…)


آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
سه شنبه 1396.1.8
بؤلوملر : اهنگ لرین یازیسی,

آختاریپ تاپدیم سنی (آرشین مال آلان)

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

آختاریپ تاپدیم سنی (۲)
سنده می سودین یار منی
گشتم و تو گمشده ام رو پیدا کردم
تو هم منو دوست داری عزیزم؟
گورنه حالدیر گورمور گوزوم
شادلیغیمدان دنیانی (۲)
ببین چه حالی دارم چشمام از
خوشحالی دیگه دنیا رو نمیبینه
گل گل مارالیم گل
گل جیرانیم گل (۲)

بیا مارال من، بیا آهوی من
سنی سو.دیم یار سنی سو.دیم
گوزوم گو رمور ازگنی (۲)
من تو رو دوست دارم و تورو دیدم
چشمام چیز دیگه ای نمیبینه
حالال اولسون سولیمان سن نه کلک باز سان شیطان
اویردیب منی یولا سالسین منه راست گلدی یارجان
ممنون سلیمان، چه کلک بازی هستی ای شیطون
منو راهنمایی کردی و من یارم و دیدم
گل گل مارالیم گل
گل جیرانیم گل (۲)
بیا مارال من، بیا آهوی من
سنی سو.دیم یار سنی سو.دیم
گوزوم گو رمور ازگنی (۲)
من تو رو دوست دارم و تورو میبینم
چشمام چیز دیگه ای نمیبینه

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
سه شنبه 1396.1.8
بؤلوملر : اهنگ لرین یازیسی,

آیریلیق

0 گؤروش
یازار:‌ اهرلی

فیکریندن گئجه لر یاتا بیلمیرم
بو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرم
دئییرم چون سنه چاتا بیلمیرم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
از فکر تو شبا خوابم نمیبره
نمیتونم این فکر رو از سرم بیرون کنم
اینا رو میگم چون نمیتونم بهت برسم
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
اوزوندور هیجرینده قارا گئجه لر
بیلمیرم من گئدیم هارا گئجه لر
ووروبدور قلبیمه یارا گئجه لر
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
در هجر تو سیاه و درازند شبا
نمیدونم کجا برم من شبا
قلب منو زخمی کرده شبا
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
یادیما دوشنده آلا گوزلرین
گویده اولدوزلاردان آلام خبرین
نئیله ییم کسیبدیر مندن نظرین
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
وقتی چشای رنگیت یادم میافته
تو آسمونا از ستاره‌ها خبرشونو می‌گیرم
چیکار کنم که نظرشو از من بریده
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
آیریلیق دردینی چکمه ین بیلمز
یاردان آیری دوشن گوز یاشین سیلمز
دئییرلر اینتظار خسته سی اؤلمز
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
درد جدایی رو هر کی نکشه نمیفهمه
پاک نمی‌کنن چشمی که از یارش جدا مونده
میگند بیمار انتظار نمی‌میره
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
نئجه کی ائلیمدن آیری دوشندن
سورار بیربیرینی گوروب بیلندن
حسرتله سیزلار یار داییم بو غمدن
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
چطور وقتی دور میشم از ایل و تبار
میپرسم تک تکشونو از خبر دار
زاری می‌کند از حسرت این غم دائما یار
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
ایل لردی اوزاقام آرخام ائلیم دن
بلبلم دوشموشم آیری گولوم دن
جور ایله آییریب شیرین دیلیم دن
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
سالهاست از ایل و تبارم دورم
بلبلم که از گلم دورم
با جفا جدا کرده منو از زبان شیرینم
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
اولوبدور بیگانه یاریم_ یولداشیم
غریبه ساییلیر سئوگیم – سیرداشیم
بوجاوان چاقیمدا آغاردیب باشیم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
یار و یاورم بیگانه گشته
عشق و همرازم به سان غریبه گشته
از جوانی مویم سپید گشته
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
منی آغلاداندان گولوش ایسته رم
آیری دوشنیمله گوروش ایسته رم
حصاری ییخماقا یوروش ایسته رم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
از اونی که منو گریونده خنده میخوام
با اونی که جدا افتاده‌ام دیدار میخوام
برا فرو ریختن حصار یورش میخوام
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
سئوگیلیک اولوبدور شانی فرهادین
سئوگی سی هاردادیر، هانی فرهادین
دییه ره ک چیخاجاق جانی فرهادین
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
عاشقی شده شان فرهاد
کجاست معشوق فرهاد
موقع گفتنش در میاد جون فرهاد
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
ترانه سرا:

آرتــیغین اوخوماغا بورا کلیک اِئلین
سه شنبه 1396.1.8
بؤلوملر : اهنگ لرین یازیسی,